Thursday, May 7, 2009

Persian Gulf

درود بر همهء وطن پرستان

در این وبلاگ به همه دنیا باز هم یاد آوری خواهیم کرد که خلیج پارس همیشه پارس بوده و خواهد بود. این عضو جدا نشدنی همانند چشم من و تو ایرانیست. مگر میشود روزی کسی بیاید و بگوید که چشم تو از آن من است؟ مگر میشود روزی کسی بیاید و برای رسیدن به هدف خود من و تو ایرانی را بخواهد کور کند و من و تو بنشینیم و این اجازه رو به او بدهیم؟ مگر میشود؟ هرگز. هرگز. هرگز. ملت غیرتمند ایران، امروز وطن فروشانی هستند که میخواهند اعضای بدن من و تو را به بیگانه بدهند. وطن فروشانی که ناموس خود را به حراج گذاشته اند. ناموس فروشانی که ناموس خود را به لحظه ای لبخند بیگانه میفروشند. فریاد میزنم، تا جایی که جان در بدن دارم، تا جایی که نیرو در بدن دارم خلیج همیشه پارس است. همیشه . خلیج همیشه پارس هست و میماند
برای آزادی ایران با خلیج فارس همیشه و تا ابد ماهستیم
اگر ایرانی هستی، اگر غیرت داری ، اگه وطنت ، ناموست برات مهمه وارد اینجا شو و این امضاء نامه رو امضا کن که تو دهنی بزرگی به مسئولان بی لیاقت جمهوری اسلامی و همه کسانیست که قصد دارند نام جعلی روی بخشی از سرزمین مقدسمان بگذارند
هر امضاء یک تو دهنی به دشمنان ایران زمین

نام خلیج فارس و ایران از پوستر بازیهای کشورهای اسلامی حذف شد


نام خلیج فارس و ایران از پوستر بازیهای کشورهای اسلامی حذف شد

جمهوریت- مهدی محمودیان: در حالی که با تصویب شورای انقلاب فرهنگی ، دهم اردیبهشت ماه به عنوان روز ملي‌ خليج‌ فارس به‌ تقويم‌ ايران‌ اضافه‌ شده است ، دولت نهم و این بار در عرصه ورزشی از موضع ایران مبنی بر نام جاودانه خلیج همیشه فارس عقب نشست و موضع اعراب را در نامگذاری مجعول تقویت کرد.
قضیه از آنجایی شروع شده است که ایران میزبانی بازیهای کشورهای اسلامی را برعهده گرفته است و طبق عرف بین المللی طراحی و چاپ پوسترها از اختیارات میزبان می باشد. در همین راستا مسئولین پوسترهایی با نقشه ایران از جمله خلیج فارس تهیه و چاپ کرده و مدال های این مسابقات را نیز بر مبنای نقشه کشورمان طراحی می نمایند.
روز ششم اردیبهشت گروهی به سرپرستی عربستان برای نظارت بر چگونگی انجام این بازیها به ایران می آیند و با سازمان تربیت بدنی به گفتگو می نشینند و در این گفتگو با وقاحت تمام از ایران می خواهند نام خلیج فارس را از نقشه پاک و بجای آن نام خلیج(ع ر ب ی) بگذارند و تهدید می کنند در صورت عدم انجام این کار کشورهای عربی از حضور در این بازی ها انصراف خواهند داد. با آنکه انتظار می رفت نمایندگان سازمان تربیت بدنی همان لحظه پاسخی دندان شکن به اعراب بدهد اما سازمان تربیت بدنی طی نامه ای به احمدی نژاد کسب تکلیف می کنند.
حداقل انتظار از رییس جمهور این بود که با رد این درخواست وظیفه خود را در برابر تمامیت ارضی ایران به انجام برساند. اما نتیجه این نامه نگاری چنین می شود که نام خلیج فارس از روی نقشه ایران در پوسترها حذف می شود تا طراح مورد تائید کشورهای عربی قرار بگیرد.
این در حالی است که در سال ١٩٩١ وقتی سازمان ملل در چند سند داخلی از خلیج فارس با عنوان دیگری نام می برد با واکنش دولت وقت مجبور می شود با اذعان بر سهوی بودن این موضوع رسما از ایران عذرخواهی کند(سند ٢٦ ژوئن ١٩٩١ ) اما امروز، دولت آقای احمدی نژاد که مدعی است کشور در اوج! منزلت و اقتدار قرار داریم حتی در برابر گستاخی چند کشور عربی نه فقط واکنش

مناسبی نشان نمی دهد بلکه با حذف نام خلیج فارس از نقشه ایران بار دیگر از موضع ایران عقب نشینی می کند


البته آقای محمد هادي حسام(خائن به ملت ایران)، معاون سازمان تربيت ‏بدنی برای توجیه این مسئله در اظهار نظری جالب گفته است نگران نباشید نام ایران نیز در این طرح حذف شده است و همینکه خلیج فارس در نقشه وجود دارد یعنی مالکیت آن برای ایران است: "ما در بالاي نقشه دو بار نام الله را كه بالاترين نام‏ها است درج كرده‏ايم و بايد به اين نكته هم توجه داشته باشيد كه نام ايران نيز درج نشده و همين كه تصوير خليج‏فارس در نقشه موجود در پوستر وجود دارد، بيانگر حاكميت ايران بر اين حوزه است


شیر خورشید چگونه به روی پرچم ایرانگذاشته و برداشته شد. پيشينه نخستين اشاره در تاريخ اساطير ايران به وجود پرچم، به قيام کاوه آهنگر عليه ظلم و ستم آژي دهاک(ضحاک) بر ميگردد. در آن هنگام کاوه براي آن که مردم را عليه ضحاک بشوراند، پيش بند چرمي خود را بر سر چوبي کرد و آن را بالا گرفت تا مردم گرد او جمع شدند. سپس کاخ فرمانرواي خونخوار را در هم کوبيد و فريدون را بر تخت شاهي نشانيد. فريدون نيز پس از آنکه فرمان داد تا پاره چرم پيش بند کاوه را با ديباهاي زرد و سرخ و بنفش آراستند و دُر و گوهر به آن افزودند، آن را درفش شاهي خواند و بدين سان " درفش کاويان " پديد آمد. نخستين رنگهاي پرچم ايران زرد و سرخ و بنفش بود، بدون آنکه نشانه اي ويژه بر روي آن وجود داشته باشد





درفش کاويان صرفاً افسانه نبوده و به استناد تاريخ تا پيش از حمله اعراب به ايران، بويژه در زمان ساسانيان و هخامنشيان پرچم ملي و نظامي ايران را درفش کاويان مي گفتند، هر چند اين درفش کاوياني اساطيري نبوده است . محمدبن جرير طبري در کتاب تاريخ خود به نام الامم و الملوک مينويسد: درفش کاويان از پوست پلنگ درست شده، به درازاي دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بين نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است 60 سانتي متر به حساب آوريم، تقريباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول ميشود. ابولحسن مسعودي در مروج اهب نيز به همين موضوع اشاره ميکندبه روايت اکثر کتب تاريخي، درفش کاويان زمان ساسانيان از پوست شير يا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقش جانوري بر روي آن باشد. هر پادشاهي که به قدرت مي رسيد تعدادي جواهر بر آن مي افزود. به هنگام حملهٌ اعراب به ايران، در جنگي که در اطراف شهر نهاوند در گرفت درفش کاويان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش مشهور " بهارستان " نزد عمربن خطاب خليفه مسلمانان، بردند وي از بسياري گوهرها، دُرها و جواهراتي که به درفش آويخته شده بود دچار شگفتي شد و به نوشته فضل الله حسيني قزويني در کتاب المعجم مينويسد: " امير المومنين سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانيدند "با فتح ايران به دست اعراب - مسلمان، ايرانيان تا دويست سال هيچ درفش يا پرچمي نداشتند و تنها دو تن از قهرمانان ملي ايران زمين، يعني ابومسلم خراساني و بابک خرم دين داراي پرچم بودند. ابومسلم پرچمي يکسره سياه رنگ داشت و بابک سرخ رنگ به همين روي بود که طرفداران اين دو را سياه جامگان و سرخ جامگان مي خواندند. از آنجائي که علماي اسلام تصويرپردازي و نگارگري را حرام ميدانستند تا سالهاي مديد هيچ نقش و نگاري از جانداران بر روي درفش ها تصوير نمي شدنخستين تصوير بر روي پرچم ايراندر سال 355 خورشيدي 976 ميلادي که غزنويان، با شکست دادن سامانيان، زمام امور را در دست گرفتند، سلطان محمود غزنوي براي نخستين بار دستور داد نقش يک ماه را بر روي پرچم خود که رنگ زمينه آن يکسره سياه بود زردوزي کنند. سپس در سال 410 خورشيدي ( 1031 ميلادي ) سلطان مسعود غزنوي به انگيزه دلبستگي به شکار شير دستور داد نقش و نگار يک شير جايگزين ماه شود و از آن پس هيچگاه تصوير شير از روي پرچم ملي ايران برداشته نشد تا انقلاب ايران در سال 1979 ميلاديافزوده شدن نقش خورشيد بر پشت شيردر زمان خوارزمشاهيان يا سلجوقيان سکه هائي زده شد که بر روي آن نقش

خورشيد بر پشت آمده بود، رسمي که به سرعت در مورد پرچمها نيز رعايت گرديد


در مورد علت استفاده از خورشيد دو ديدگاه وجود دارد، يکي اينکه چون شير گذشته از نماد دلاوري و قدرت، نشانه ماه مرداد ( اسد ) هم بوده و خورشيد در ماه مرداد در اوج بلندي و گرماي خود است، به اين ترتيب همبستگي ميان خانه شير ( برج اسد ) با ميانهٌ تابستان نشان داده مي شود. نظريه ديگر بر تاًثير آئين مهرپرستي و ميترائيسم در ايران دلالت دارد و حکايت از آن دارد که به دليل تقدس خورشيد در اين آئين، ايرانيان کهن ترجيح دادند خورشيد بر روي سکه ها و پرچم بر پشت شير قرار گيردپرچم در دوران صفوياندر ميان شاهان سلسله صفويان که حدود 230 سال بر ايران حاکم بودند تنها شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب اول بر روي پرچم خود نقش شير و خورشيد نداشتند. پرچم شاه اسماعيل يکسره سبز رنگ بود و بر بالاي آن تصوير ماه قرار داشت. شاه طهماسب نيز چون خود زادهً ماه فروردين ( برج حمل ) بود دستور داد به جاي شير و خورشيد تصوير گوسفند ( نماد برج حمل ) را هم بر روي پرچمها و هم بر سکه ها ترسيم کنند. پرچم ايران در بقيهً دوران حاکميت صفويان سبز رنگ بود و شير و خورشيد را بر روي آن زردوزي مي کردند. البته موقعيت و طرز قرارگرفتن شير در همهً اين پرچمها يکسان نبوده، شير گه نشسته بوده، گاه نيمرخ و گاه رو به سوي بيننده. در بعضي موارد هم خورشيد از شير جدا بوده و گاه چسبيده به آن. به استناد سياحت نامهً ژان شاردن جهانگرد فرانسوي استفاده او بيرق هاي نوک تيز و باريک که بر روي آن آيه اي از قرآن و تصوير شمشير دوسر علي يا شير خورشيد بوده، در دوران صفويان رسم بوده است. به نظر مي آيد که پرچم ايران تا زمان قاجارها، مانند پرچم اعراب، سه گوشه بوده نه چهارگوشپرچم در عهد نادرشاه افشارنادر که مردي خود ساخته بود توانست با کوششي عظيم ايران را از حکومت ملوک الطوايفي رها ساخته، بار ديگر يکپارچه و متحد کند. سپاه او از سوي جنوب تا دهلي، از شمال تا خوارزم و سمرقند و بخارا، و از غرب تا موصل و کرکوک و بغداد و از شرق تا مرز چين پيش روي کرد. در همين دوره بود که تغييراتي در خور در پرچم ملي و نظامي ايران بوجود آمد. درفش شاهي يا بيرق سلطنتي در دوران نادرشاه از ابريشم سرخ و زرد ساخته مي شد و بر روي آن تصوير شير و خورشيد هم وجود داشت اما درفش ملي ايرانيان در اين زمان سه رنگ سبز و سفيد و سرخ با شيري در حالت نيمرخ و در حال راه رفتن داشته که خورشيدي نيمه بر آمده بر پشت آن بود و در درون دايره خورشيد نوشته بود: " المک الله " سپاهيان نادر در تصويري که از جنگ وي با محمد گورکاني، پادشاه هند، کشيده شده، بيرقي سه گوش با رنگ سفيد در دست دارند که در گوشهً بالائي آن نواري سبز رنگ و در قسمت پائيتي آن نواري سرخ دوخته شده است. شيري با دم برافراشته به صورت نيمرخ در حال راه رفتن است و درون دايره خورشيد آن بازهم " المک الله " آمده است. بر اين اساس ميتوان گفت پرچم سه رنگ عهد نادر مادر پرچم سه رنگ فعلي ايران است. زيرا در اين زمان بود که براي نخستين بار اين سه رنگ بر روي پرچم هاي نظامي و ملي آمد، هر چند هنوز پرچمها سه گوشه بودنددورهً قاجارها، پرچم چهار گوشهدر دوران آغامحمدخان قاجار، سر سلسلهً قاجاريان، چند تغيير اساسي در شکل و رنگ پرچم داده شد، يکي اين که شکل آن براي نخستين بار از سه گوشه به چهارگوشه تغيير يافت و دوم اين که آغامحمدخان به دليل دشمني که با نادر داشت سه رنگ سبز و سفيد و سرخ پرچم نادري را برداشت و تنها رنگ سرخ را روي پرچم گذارد. دايره سفيد رنگ بزرگي در ميان اين پرچم بود که در آن تصوير شير و خورشيد به رسم معمول وجود داشت با اين تفاوت بارز که براي نخستين بار شمشيري در دست شير قرار داده شده بود. در عهد فتحعلي شاه قاجار، ايران داراي پرچمي دوگانه شد. يکي پرچمي يکسره سرخ با شيري نشسته و خورشيد بر پشت که پرتوهاي آن سراسر آن را پوشانده بود. نکته شگفتي آور اين که شير پرچم زمان صلح شمشير بدست داشت در حالي که در پرچم عهد جنگ چنين نبود. در زمان فتحعلي شاه بود که استفاده از پرچم سفيد رنگ براي مقاصد ديپلماتيک و سياسي مرسوم شد. در تصويري که يک نقاش روس از ورود سفير ايران " ابوالحسن خان شيرازي " به دربار تزار روس کشيده، پرچمي سفيد رنگ منقوش به شير و خورشيد و شمشير، پيشاپيش سفير در حرکت است. سالها بعد، اميرکبير از اين ويژگي پرچم هاي سه گانهً دورهً فتحعلي شاه استفاده کرد و طرح پرچم امروزي را ريخت. براي نخستين بار در زمان محمدشاه قاجار ( جانشين فتحعلي شاه ) تاجي بر بالاي خورشيد قرار داده شد. در اين دوره هم دو درفش يا پرچم به کار مي رفته است که بر روي يکي شمشير دو سر حضرت علي و بر ديگري شير و خورشيد قرار داشت که پرچم اول درفش شاهي و دومي درفش ملي و نظامي بوداميرکبير و پرچم ايرانميرزا تقي خان اميرکبير، بزرگمرد تاريخ ايران، دلبستگي ويژه اي به نادرشاه داشت و به همين سبب بود که پيوسته به ناصرالدين شاه توصيه مي کرد شرح زندگي نادر را بخواند. اميرکبير همان رنگ هاي پرچم نادر را پذيرفت، اما دستور داد شکل پرچم مستطيل باشد ( بر خلاف شکل سه گوشه در عهد نادرشاه ) و سراسر زمينهً پرچم سفيد، با يک نوار سبز به عرض تقريبي 10 سانتي متر در گوشه بالائي و نواري سرخ رنگ به همان اندازه در قسمت پائين پرچم دوخته شود و نشان شير و خورشيد و شمشير در ميانه پرچم قرار گيرد، بدون آنکه تاجي بر بالاي خورشيد گذاشته شود. بدين ترتيب پرچم ايران تقريباٌ به شکل و فرم پرچم امروزي ايران درآمدانقلاب مشروطيت و پرچم ايرانبا پيروزي جنبش مشروطه خواهي در ايران و گردن نهادن مظفرالدين شاه به تشکيل مجلس، نمايندگان مردم در مجلس هاي اول و دوم به کار تدوين قانون اساسي و متمم آن مي پردازند. در اصل پنجم متمم قانون اساسي آمده بود: " الوان رسمي بيرق ايران، سبز و سفيد و سرخ و علامت شير و خورشيد است"، کاملا مشخص است که نمايندگان در تصويب اين اصل شتابزده بوده اند. زيرا اشاره اي به ترتيب قرار گرفتن رنگها، افقي يا عمودي بودن آنها، و اين که شير و خورشيد بر کدام يک از رنگها قرار گيرد به ميان نيامده بود. همچنين دربارهً وجود يا عدم وجود شمشير يا جهت روي شير ذکري نشده بود. به نظر مي رسد بخشي از عجلهً نمايندگان به دليل وجود شماري روحاني در مجلس بوده که استفاده از تصوير را حرام مي دانستند. نمايندگان نوانديش در توجيه رنگهاي به کار رفته در پرچم به استدلالات ديني متوسل شدند، بدين ترتيب که مي گفتند رنگ سبز، رنگ دلخواه پيامبر اسلام و رنگ اين دين است، بنابراين پيشنهاد مي شود رنگ سبز در بالاي پرچم ملي ايران قرار گيرد. در مورد رنگ سفيد نيز به اين حقيقت تاريخي استناد شد که رنگ سفيد رنگ مورد علاقهً زرتشتيان است، اقليت ديني که هزاران سال در ايران به صلح و صفا زندگي کرده اند و اين که سفيد نماد صلح، آشتي و پاکدامني است و لازم است در زير رنگ سبز قرار گيرد. در مورد رنگ سرخ نيز با اشاره به ارزش خون شهيد در اسلام، بويژه امام حسين و جان باختگان انقلاب مشروطيت به ضرورت پاسداشت خون شهيدان اشاره گرديد. وقتي نمايندگان روحاني با اين استدلالات مجباب شده بودند و زمينه مساعد شده بود، نوانديشان حاضر در مجلس سخن را به موضوع نشان شير و خورشيد کشاندند و اين موضوع را اين گونه توجيه کردند که انقلاب مشروطيت در مرداد (سال 1285 هجري شمسي 1906 ميلادي) به پيروزي رسيد يعني در برج اسد(شير). از سوي ديگر چون اکثر ايرانيان مسلمان شيعه و پيرو علي هستند و اسدالله از القاب حضرت علي است، بنابراين شير هم نشانهً مرداد است و هم نشانهً امام اول شيعيان در مورد خورشيد نيز چون انقلاب مشروطه در ميانهً ماه مرداد به پيروزي رسيد و خورشيد در اين ايام در اوج نيرومندي و گرماي خود است پيشنهاد مي کنيم خورشيد را نيز بر پشت شير سوار کنيم که اين شير و خورشيد هم نشانهً علي باشد هم نشانهً ماه مرداد و هم نشانهً چهاردهم مرداد يعني روز پيروزي مشروطه خواهان و البته وقتي شير را نشانهً پيشواي امام اول بدانيم لازم است شمشير ذوالفقار را نيز بدستش بدهيم. بدين ترتيب براي اولين بار پرچم ملي ايران به طور رسمي در قانون اساسي به عنوان نماد استقلال و حاکميت ملي مطرح شد. در سال 1336 منوچهر اقبال، نخست وزير وقت به پيشنهاد هياًتي از نمايندگان وزارت خانه هاي خارجه، آموزش و پرورش و جنگ طي بخش نامه اي ابعاد و جزئيات ديگر پرچم را مشخص کرد. بخش نامهً ديگري در سال 1337 در مورد تناسب طول و عرض پرچم صادر شد و طي آن مقرر گرديد طول پرچم اندکي بيش از يک برابر و نيم عرضش باشد.




پرچم بعد از انفجار منحوس اسلامی در اصل هجدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مصوب سال 1358 (1979 ميلادي) در مورد پرچم گفته شده است که پرچم جمهوري اسلامي از سه رنگ سبز، سفيد و سرخ تشکيل مي شود و نشانهً جمهوري اسلامي تشکيل شده با نشان سیکهای هندی که در وسط آن قرار دارد

ورود بیگانه به پرچم مقدس کشورمان




.همانطور که در تصویر بالا دیده می شود ، آرم جمهوری اسلامی ، شباهت کامل با آرم سیکهای هند دارد
این امر به هیچ وجه اتفاقی نیست . امروز کسی نیست که نداند نام اصلی روح الله الموسوی الخمینی،‌ «‌روح الله هندی»‌بوده است و القاب « موسوی» و « خمینی» ، القابی هستند که بعدها فراخور مقتضیات و شرایط زمان ، از طرف خانواده و هواداران ایشان ،‌به ادامه نام وی افزوده شده است. چرا که در غیر این صورت ممکن بود به دلیل اصالت غیرایرانی رهبر کبیر انقلاب ،‌این امر مغایر با قانون اساسی تشخیص داده شده و ایجاد شبهه نماید. این بود که بعد از پیروزی انقلاب، تلاش مستمری در این زمینه صورت گرفت و نیز اهتمام هدفمند صدا و سیما و سایر رسانه ها در این خصوص، منجر به آن شد که همگان چنین انگارند که نام ایشان از همان آغاز همین نام بوده است که اکنون در میان عامه به کار می رود!
البته نام اصلی روح الله هندی ،‌نام آشنایی برای طلاب و شاگردانی است که امضاهای وی را در پای نوشته های علمی و حوزوی ایشان مشاهده کرده و یا در نزد خویش دارند . از طرفی در تعداد زیادی از غزلیات عرفانی وی، از تخلص « هندی‌ » استفاده شده است که تأیید دیگری بر این مدعاست. علاقمندان به تحقیق در این زمینه می توانند به خاطرات آیت الله پسندیده در مورد خاندان خمینی مراجعه نمایند
مهمترین دلیل برای تقویت شایعه تعلق خاندان خمینی به فرقه سیکهای هندی بعد از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش آمد و آن در زمانی بود که خمینی با اصرار تمام اصل هیجدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی را زیرپا گذاشت و تمام آرمهایی را که طبق اصل مزبور، با شعار الله اکبر، برای پرچم رسمی جمهوری اسلامی پیشنهاد شده بود رد کرد و شکل مقدماتی طرحی را که خود شخصاً رسم کرده بود ، پیشنهاد نمود و آن را بعد از ترسیم نهایی به نحو مطلوب (توسط مهندس مسئول) مورد تصویب قرار داد و این آرم

نهایی مصوب ،کاملاً به آرم مخصوص سیکهای هند شباهت دارد که در بالا به شکل مقایسه ای در کنار هم قرار داده شده اند

این هم از نماد و نشان پرچم مقدس ایران زمین که نشان آن ترس بر اندام دشمنان این سرزمین کهن و مقدس می اندازد


تا نابودی کامل رژیم جهل و جور فساد، با همهء وجود تا آخرین نفس
ما هستیم
امروز داشتم چندتا سایت خارجی رو می‌دیدم که داخل یکی‌ شون اتفاقی به یک فایل برای دانلود نمادهای صلیب سرخ جهانی رسیدم، این فایلو که دانلود کردم، دلم آتیش گرفت، اگه گفتین چرا؟
چون نماد شیر و خورشید سرخ ایران رو هم دیدم که ما الان 28 ساله که از اون استفاده نمی‌کنیم

قابل توجه دوستانیکه تاریخچه صلیب سرخ جهانی را نمی‌دانند باید بگویم که در فوریۀ سال 1863 میلادی در ژنو در کشور سوئیس، به منظور حمایت و امداد رسانی به بیماران و مجروحان جنگی ، کمیته‌ای متشکل از پنج شهروند سوئیسی تشکیل شد که بعدها این کمیته به علت خدمات بسیار سودمندش گسترش پیدا کرد و سازمان جهانی صلیب سرخ را تشکیل داد
:این سازمان جهانی در حال حاضر 7 اصل کلی دارد که عبارتند از
انسان دوستی:نهضت بین الملی صلیب سرخ و هلال احمر زائیدۀ ارادۀ فراهم آوردن کمک های بشر دوستانه و انسانی در زمان جنگ بوده و هدف اصلی این نهضت حمایت از زندگی و سلامت انسان ها ،ضمانت احترام به حقوق بشر،تشویق تفاهم،دوستی،همکاری متقابل و برقراری صلح پایدار در میان انسان ها است
بی غرضی:صلیب سرخ و هلال احمر هیچ گونه تبعیضی در نژاد،مذهب،اعتقادات،طبقه و دیدگاه های سیاسی قائل نیست
بی طرفی: این نهاد به منظور جلب اعتماد و اطمینان عمومی ،در منازعات و اختلافات بین المللی ، سیاسی،نژادی و عقیدتی کمال بی طرفی را رعایت می کند
استقلال: این نهضت مستقل بوده و در عین حال که تحت قوانین و مقررات کشورهای متبوع خود فعالیت می کنند ،می توانند در هر زمان طبق اصول هفتگانه با استقلال از دولت ها فعالیت کند
خدمات داوطلبانه: امداد رسانی به قصد انتفاع نبوده و داوطلبانه انجام می گیرد
انحصار:در هر کشور تنها یک جمعیت ملی صلیب سرخ و یا هلال احمر می تواند وجود داشته باشد و سازمان های مربوطه در تمام نقاط کشور باید تحت پوشش جمعیت ملی صلیب سرخ یا هلال احمر آن کشور قرار بگیرند
جهانی بودن: تمامی سازمان ها و تشکلات در سطحی یکسان قرار داشته و مسئولیت و وظایف مشترکی را در کمک به یکدیگر دنیال می کنند
تاریخچه این سازمان در ایران به زمان قاجارها بر می‌گردد که ایران در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار و در دسامبر سال ۱۸۷۴/ شوال ۱۲۹۱، کنوانسیون مصوب ۱۸۶۴ ژنو را پذیرفت. اما عملا تا ده‌ها سال بعد هیچ سازمان متشکل مناسبی در این مورد شکل نگرفت تا زمان احمد شاه قاجار که مقارن با سال 1301 بود این جمعیت با همت دکتر امیر اعلم تاسیس گشت
نشان سازمان صلیب سرخ یک سال بعد از تأسیس کمیته بین‌المللی صلیب سرخ در شهر ژنو در سال ۱۸۶۴ به تصویب رسید. به احترام هنری دونانت بنیانگذار کمیته جهانی که یک تاجر سوییسی بود، طرح این نشان از برگردان رنگ پرچم سویس گرفته شده‌است. پس از آن در کنفرانس ژنو در سال 1906 ، تاکید شد که این نشان بدون هیچ وابستگی مذهبی و با تغییر رنگ نشان ملی و پرچم سوییس طراحی و درست شده است و بعنوان نشان رسمی سازمان تصویب شد
بعد‌ها دول عثمانی و مصر به خاطر این تلقی که این نماد متعلق به مسیحیت است، به دنبال به رسمیت شناختن نماد هلال نو سرخ رنگ افتادند و تنواستند در کنفرانس سال 1929 در ژنو مجوز رسمی استفاده از آرم «هلال احمر» را بگیرند و پس از آن بقیه کشورهای مسلمان در سالهای بعد توانستند آرم شان را از صلیب سرخ به هلال احمر تغییر دهند


در همین سال یعنی 1929 ایران توانست در کنار تلاش اعراب برای به رسمیت شناختن جهانی نماد «هلال احمر»، با قانع کردن اعضای کنفرانس دیپلماتهای جهان، مجوز رسمی استفاده از آرم «شیر و خورشید سرخ» را که یک نماد ملی ایرانی است، را بگیرد و این آرم نیز در کنار آرم‌های «صلیب سرخ» و «هلال احمر» به عنوان آرم اختصاصی کشور ایران به رسمیت شناخته شد و تاکنون نیز تنها آرم اختصاصی و ملی این سازمان محسوب می‌شود.
تا سالها تنها نمادهای رسمی این سازمان جهانی این 3 آرم بودند تا اینکه اسرائیل که می‌خواست آرم «ستاره داوود سرخ» را به رسمیت برساند، و موفق به این کار نشد، در سال 2005 توانست مجوز استفاده از آرم جدیدی به نام «کریستال سرخ» را به دست آورد. این آرم به عنوان یک آرم بی‌طرفانه برای همه کشورهایی که نمی‌خواهند از «هلال احمر» مسلمانان یا «صلیب سرخ» مسیحیان استفاده کنند به رسمیت شناخته شده است، اما تا امروز فقط اسرائیل در خواست استفاده از این آرم را داده است


در حال حاضر نماد جهانی این سازمان، یک نماد ترکیبی است که دو نماد اصلی که اکثریت کشورهای جهان از آنها استفاده می‌کنند را نشان می‌دهد یعنی «صلیب سرخ و هلال احمر»، اما بعد از به رسمیت شناخته شدن آرم کریستال سرخ، آرم‌هایی که حاوی کریستال سرخ و یکی از سه نماد دیگر سازمان هلال احمر و صلیب سرخ جهانی در درون آن است نیز طراحی شده‌اند



آرم هلال احمر و صلیب سرخ



آرم کریستال سرخ و هلال احمر



آرم کریستال سرخ و صلیب سرخ




آرم کریستال سرخ و شیر خورشید سرخ




(آرم کریستال سرخ و ستاره سرخ داوود (فقط مختص مرزهای اسرائیل


متاسفانه ایران در سال 1980 میلادی / 1359 هجری شمسی، پس از انقلاب اسلامی و 74 سال استفاده از نشان «شیر و خورشید سرخ» با ارسال نامه‌ای به دولت سوئیس بعنوان امین و نگاهدارنده قراردادهای چهارگانه ژنو اعلام نمود که استفاده از «شیر و خورشید سرخ» را به تعلیق درآورده و بجای آن از نشان «هلال احمر» استفاده خواهد نمود
به واقع ایران با این کار «هلال احمر» را که نشانی تاریخی مربوط به امپراتوری عثمانی است را به جای علامت و نشان ملی خود تغییر داده و تا کنون نیز از این نشان استفاده می‌کند
با این حال سازمان هلال احمر و صلیب سرخ جهانی درهمان سالها اعلام کرده است باتوجه به عدم تمایل نظام فعلی ایران به استفاده از این نشان ملی، حق استفاده از این نشان برای ایران ملغی نیست و ایران هر زمان که خواست می‌تواند دوباره از نشان اصلی و ملی خود استفاده بکند. اما با گذشت 28 سال از استفاده نکردن از این نماد ملی و اختصاصی، احتمال به خطر افتادن آن و حذف این نماد از نمادهای سازمان صلیب سرخ جهانی در حال افزایش است. زیرا با فشار آمریکا احتمال اینکه اساسنامه مصوب سال 1906 تغییر کند و اساسنامه جدیدی نوشته شود و در این میان این نشان به دلیل متروکه بودن از سازمان حذف شود بسیار است
متاسفانه استدلال انقلابیون ایرانی در آن زمان این بود که نشان «شیر و خورشید سرخ» یادبودی از طاغوت و استبداد است، فلذا با پایان یافتن استبداد در ایران این نشان نیز می‌بایست نابود شود، درصورتیکه این نشان نه تنها ربطی به حکومت پهلوی‌ها و استبداد ندارد بلکه یک نشان تاریخی و مذهبی است که از دوران صفویه و آغاز زندیه و در ادامه قاجار و سپس پهلوی‌ها به عنوان نماد ملی ایرانیان شناخته شده است و حتی در دوران مشروطیت این نشان با این استلال که شیر نمادی از «اسد الله» یا حضرت علی (ع) است و خورشید نمادی از نبوت پیامبر گرامی اسلام محمد (ص) که در آسمان جهان طلوع کرده و همینطور شمشیر نمادی از همان شمشسر ذولفقار حضرت علی (ع) است که اقتدار ملی را نشان می‌دهد، به تصویب پارلمان اول ایران برای نصب بروی پرچم سه رنگ ایران رسیده است و پهلوی‌ها هیچ نقشی در ابداء این نشان نداشته‌اند و کلا این نشان مذهبی هیچ ربطی به سطلنت طلبی و سطلنت خواهی ندارد.
در دروان صفویه و قاجارها به دلیل اینکه نماد حکومت عثمانی «هلال و ستاره» نمایانگر مذهب اهل تسنن بود، تاکید بسیاری بر نماد «اسد الله الغالب» یا «شیر قدرتمند خدا» علی (ع) به عنوان نماد تشیع در ایران می‌شد و این نماد مذهبی در تمثالی به شکل شیر و خورشید در پرچم ایران تبلور یافت، برخلاف تصور عامه که این نماد را یک نماد سلطنتی مربوط به دوران هخامنشیان می‌دانند این نماد بیشتر یک نماد مذهبی است تا یک نماد باستانی مربوط به دوران زردشتیان، همچنین علت اصلی اصرار ایران در به تصویب رساندن این نماد در سازمان جهانی صلیب سرخ در کنار نماد هلال احمر همین استدلال مذهبی بوده که ایرانیان نمی‌خواستند نماد مذهبی شیعی خودشان را با نماد مذهبی اهل تسنن عوض کنند و در عین حال یک سری مناسبات مرزی با دولت عثامی داشتند که استفاده از نماد عثمانی‌ها را به خاطر منافع ملی ضرور نمی‌دانستند. اما متاسفانه این امر پس از 74 سال با یک حرکت انقلابی انجام گردید
متاسفانه همیشه وقتی انقلابی صورت می‌گیرد کارهایی بدون تفکر و تعقل و به صورتی بسیار رادیکال انجام می‌گیرد که بعدها عواقب بسیاری را دامن گیر یک ملت می‌کنند، ما ندانسته و جاهلانه در حال استفاده از نماد امپراطوری عثمانی و اعراب هستیم در صورتیکه نماد شیر خورشید خودمان که تمثالی نمادین از نقش حضرت علی (ع) در مکتب تشیع ایران است را به کناری نهاده‌ایم و آن را نماد طاغوت می‌دانیم
!همه کشورهای جهان آرزو دارند که نماد‌های ملی‌شان را جهانی کنند، اما ما بر عکسیم
!حالا فهمیدید که چرا جگرم کباب شده است
:لینک‌های مرتبط
جمعیت شیر و خورشید سرخ / دانشنامه ویکی پدیا
لیست کشورهای عضو سازمان هلال احمر و صلیب سرخ جهانی بر اساس نقشه جغرافیایی
نمادهای سازمان صلیب سرخ جهانی
تاریخچه هلال احمر و صلیب سرخ جهانی
پا نوشت: لازم به ذکر است که نشان «شیر و خورشید سرخ» ایران و «هلال احمر» عثمانی در سال 1906 در اساسنامه سازمان صلیب سرخ جهانی به تصویب رسیده بود و این کار به دلیل تلاش‌های وافر ممتازالسطنه وزیر مختار ایران در آن زمان انجام گردیده بود، لیکن دلیل اینکه تاریخ رسمی و قطعی ثبت این نشان برای ایران 1922 و برای اهل تسنن 1929 اعلام گردیده، این است که در این سالها سازمان صلیب سرخ جهانی پس از جنگ جهانی اول دچار تغییرات فروانی شد و در سال 1929 کنفرانس مهم دیپلماتیک صلیب سرخ برگزار گردید که حق ایران و دیگر کشورهای مسلمان در استفاده از «شیر و خورشید سرخ» و «هلال احمر» به تصویب این کنفرانس بین المللی نیز رسید که اکثر کشورها در آن زمان عضو این کنفرانس بودند اما در سال 1906 فقط ایران در کنفرانس حضور داشت و در موقع تدوین اساسنامه هم ایران فقط نماینده رسمی داشت

Wednesday, May 6, 2009

Persian Gulf

تاريخچه خليج فارس
Persian Gulf

خليج فارس طبق اسناد موجود از هزاره هشتم قبل از ميلاد مورد استفاده تجاري و نظامي ملل دنياي قديم قرار گرفته است. در كتاب حدود العالم به عنوان قديمي ترين كتاب جغرافيا به زبان فارسي كه حدود هزار سال قبل تأليف شده است آمده است. خليج پارس از حد پارس برگيرد، با پهناي اندك تا به حدود سند. مي توان گفت از هنگامي كه بشر تاريخ نويسي را آغاز كرد درياي جدا كننده فلات ايران از شبه جزيره عربستان را درياي فارس يا خليج فارس ناميده است. متأسفانه در روزهاي اخير شاهد جايگزيني نام ديگري جز خليج فارس در يكي از مجلات معتبر جغرافيايي نشنال جغرافي بوديم كه اعتراض شديد هموطنان ايراني خارج از كشور را به همراه داشت و در داخل كشور نيز موجب تشويش اذهان عمومي و واكنش محافل علمي كشور شد. بايد يادآور شد كه موضوع تغيير نام خليج فارس مطرح شد. هدف اصلي سياست ياد شده توسعه سرزميني انگلستان در منطقه خليج فارس بود كه تنها مانع اصلي آن را بايد هويت ايراني دانست كه ساليان دراز بر منطقه خليج فارس بود كه تنها مانع اصلي آن را بايد هويت ايراني دانست كه ساليان دراز بر منطقه خليج فارس سايه افكنده بود. به دنبال اين سياست برخي از سياستمداران و نويسندگان تندروي عرب، زمان را براي تغيير نام خليج فارس مناسب ديدند و با ارائه چند سند يكنواخت از آرشيو عربها و ديگر ملتهاي جهان وجود دارد كه نام خليج فارس را در ازاي تاريخ تاييد مي كند. تلاش آنها تا به امروز به حدي بي پايه و اساس بود كه شك و شبهه بعضي ها را درباره عقلانيت آنها برانگيخت به قول روزنامه كويتي الانباء بايد به فكر عقلانيت از دست رفته خود باشند و بيش از اين، چنين تلاشهاي بي ثمري را انجام ندهند. در اين جا براي اثبات حقانيت نام خليج فارس، نگاهي كوتاه به تاريخچه شكل گيري آن مي اندازيم. مورخان و محققان خارجي دنياي قديم از آن جمله هردوت، نئار خوس، استرابون، كورسيوس رومي و نيز محققان اسلامي نظير استخري، مسعودي، بيروني، ابن حقول، مقدسي، مستوفي، ناصر خسرو در آثار و نوشته هاي خود از آن به نام خليج فارس يا درياي پارس ياد كرده اند. همچنين ايرانيان و يونانيان باستان برداشتهاي دوگانه اي از جغرافياي آبهاي گيتي داشتند. در حالي كه هر دو گروه كره خاكي را دايره مانند و محصور در اقيانوس كناري يا حاشيه اي مي دانستند كه بر گرد آن قرار دارد و درياهاي دروني از اقيانوس كناري منشعب مي شود. ايرانيان عصر هخامنشي بر اين گمان بودند كه آبهاي درون گيتي شامل دو دريا مي شود، درياي پارس و درياي باخترروم در حالي كه يونانيان باستان آبهاي درون گيتي را چهارگانه مي دانستند. خليج فارس، درياي خزر، خليج عربي درياي سرخ و درياي مديترانه. اين مطلب گوياي اين حقيقت است كه خليج عربي به درياي سرخ اطلاق مي شد. البته از سرآغاز قرن بيستم تا سال 1962 هيچ ترديدي در آثار و نوشته هاي عربي، در فارسي خواندن خليج فارس وجود نداشت تا اينكه در سال 1962 روزنامه تايمز لندن در يكي از مقالات خود از خليج عربي به جاي خليج فارس استفاده كرد. و از آن زمان به بعد برخي از نويسندگان و سياستمداران عرب تلاش مي كنند كه نام خليج عربي را جايگزين خليج فارس نمايند. لازم به ذكر است چنين تلاشهايي تا قبل از سال 1962 نيز وجود داشت كه بيشتر توسط برخي سياستمداران تندرو عرب براي رسيدن به مقاصد سياسي شان انجام مي شد. در سال 1958 سرهنگ عبدالكريم قاسم با كودتايي در عراق به حكومت رسيد و بعد از مدتي داعيه رهبري جهان عرب را مطرح ساخت
در راستاي چنين انديشه اي از تاكتيك دشمن تراشي براي تحريك احساسات عمومي ملي سود جست و براي نخستين بار خليج فارس را به نام جعلي خليج عربي خواند. البته نخستين تلاش ها براي تغيير نام خليج فارس به دهه 1930 بر مي گردد كه با شكست همراه بود. سرچارلز بلگريو نماينده سياسي بريتانيا در بحرين، پرونده اي را براي دگرگون كردن نام خليج فارس تشكيل داد و به وزراي خارجه بريتانيان پيشنهاد داد كه نام خليج عربي را به جاي خليج فارس به كار ببرند. اين كار مصادف بود با تجديد حيات تلاشهاي سياسي گسترده دولت ايران براي بازپس گيري بحرين، تنب ها، ابوموسي، سيري، قشم، هنگام و ديگر جزاير ايراني اشغال شده و سرزمين خوزستان از انگليس ها، كه خليج فارس را درياي اختصاصي انگلستان مي ناميدند. در اين شرايط بريتانيا نمي توانست با اجراي سياست دگرگون كردن نام خليج فارس بيش از پيش در نزد افكار عمومي و بني المللي محكوم شود. به اين دليل پرونده تشكيل شده بسته و بايگاني شد. بايد يادآور شد در دنياي عرب هستند كساني كه بر لزوم حفظ حرمت و هويت تاريخي فارسي زدايي خليج فارس كه توسط انگليسي ها كه براي كسب امتيازات از قرن نوزدهم در خليج فارس پياده شد، پيروي نمي كنند. براي مثال روزنامه كويتي الانباء در مقاله اي با عنوان هويت آب نوشت: خليج فارس نام دريايي است كه ما را از ايران جدا مي كند، ولي بنا به اهداف سياسي كه به اصطلاح قوم گرايان عرب يكه تاز آن بودند، نام خليج فارس نام دريايي است كه ما را از ايران جدا مي كند، نام خليج فارس به خليج عربي تبديل شده است، بدون آنكه حرمت تاريخ و عاقبت و احترام لازم به اين امر گذارده شود

Tuesday, May 5, 2009


در طول تاريخ، خليج فارس نه تنها بخشي از خاك ايران محسوب مي‌شده و حاكميت آن در دست ايراني‌ها بوده است، بلكه به اذعان تمام منابع تاريخي موجود اين پهنه آبي با عناويني نظير خليج فارس، خليج عجم، درياي فارس و يا بحر فارس شناخته شده است.نام خليج فارس از جمله نام‌هاي تاريخي است كه از گذشته بسيار دور تاكنون در اسناد، قراردادها و مكاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت‌ هاي دور و نزديك آن، از فارس و عرب، ترك و هندي تا اروپاييان قرار داشته است. از اين رو خليج فارس به عنوان مهمترين گذرگاه نفتي جهان با موقعيت تمدني ايران پيوندي تنگاتنگ داشته و دارد.با اين حال در دهه‌هاي گذشته برخي از همسايگان در اقدامي كه با روح همزيستي مسالمت‌آميز ملل و فرهنگ‌هاي منطقه ناسازگار بوده است، به جاي استفاده از نام معتبر «خليج فارس»، نام خليج عربي يا خليج را به كار گرفته‌اند و اخيراً نيز علاوه بر كشورهاي عربي پاره‌اي از سازمان‌ها، ارگان‌ها، خبرگزاري‌ها يا مجلات و رسانه‌هاي بين‌المللي به اين نامگذاري مجعول روي آورده‌اند.
با توجه به اينكه كوشش‌هاي ملي‌گرايان افراطي عرب براي تغيير نام «خليج فارس» به «خليج عربي» در سطح بين‌المللي از هيچ گونه پايه و اساس علمي برخوردار نيست، كوشش آنها تنها وحدت واقعي جهان اسلام را به مخاطره مي‌اندازد. بعضي كشورهاي عربي كه در تقابل با ايران به سر مي‌برند، در قبال نام خليج فارس به دنبال منافع خود هستند و در اين بين وحدت جهان اسلام را ناديده مي‌گيرند. اين عمل در شرايطي صورت مي‌پذيرد كه نيروهاي فرامنطقه‌اي حضور روز افزون خود را با استفاده از همين گونه تنش‌ها و اختلافات تثبيت مي‌كنند.در اين نوشتار ضمن تشريح موقعيت استراتژيكي خليج فارس، به بررسي تبارشناسانه نام خليج فارس و چگونگي شكل‌گيري ادعاهاي واهي اعراب در استفاده از نام جعلي خليج يا خليج عربي خواهيم پرداخت.
جغرافياي طبيعي و راهبردي خليج فارس
خليج فارس، شيار هلالي شكلي است كه بيش از يك چهارم ذخاير فسيلي جهان را در خودجاي داده و از طريق درياي عمان به اقيانوس هند و آب‌هاي آزاد راه مي‌يابد. اين خليج طولي نزديك به 900 كيلومتر و پهنايي نزديك به 240 كيلومتر دارد و در كشاله و چين‌خوردگي‌هاي پست و فرو افتاده جنوب زاگرس پديد آمده است.خليج فارس به عنوان شعبه‌اي بزرگ از اقيانوس هند كه بر سر راه كليه خطوط دريائي در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالاني است كه بين 24 دقيقه 30 درجه عرض شمالي و 48 دقيقه 50 درجه طول شرقي واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوري به سواحل ايران، از شرق به درياي عمان، از جنوب و غرب به شبه جزيره عربستان محدود است. رودخانه‌هاي دجله و فرات و كارون و كرخه كه از جبال ارمنستان و تركيه سرچشمه گرفته‌اند، به انضمام رودخانه‌هاي جراح، هنديان و رودهاي كوچك ديگر به اين دريا مي‌ريزند.آبهاي خليج فارس كم عمق و زير بستر آن داراي منابع نفت و گاز (هيدروكربن) فراوان است. اين عمق در دهانه خليج 70 تا 90 متر است و هر قدر به طرف بالاي خليج مي‌رود كمتر مي‌شود و به مسافت 90 كيلومتري تا دهانه شط به 30 متر مي‌رسد. عمق خليج فارس در بيشتر موارد از 50 متر تجاوز نمي‌كند و حداكثر عمق آن به حدود صد متر مي‌رسد. اين امر به سادگي امكان حفاري و استخراج منابع آن را فراهم مي‌سازد. در صيدگاه‌هاي مرواريد عمق خليج فارس كمتر از 36 متر است. مساحت خليج فارس 97 هزار مايل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا رأس دريا در حدود 50 مايل و عرض آن در مناطق گوناگون ميان 29 تا 180 مايل است.1حاشيه خليج فارس شامل كشورهاي ايران، عراق، كويت، بحرين، عربستان، قطر، امارات و عمان مي‌شود و در اين بين بيشترين ساحل خليج فارس كه قابليت كشتيراني نيز دارد، تحت حاكميت ايران مي‌باشد.خليج فارس به مثابه يك راه آبي و دريايي از آغاز تاريخ موقعيت برجسته سياسي داشته است و به نوعي خاستگاه تمدن‌هاي بزرگ خاور باستان با پيشينه‌اي چند هزار ساله است. از قرن‌ها پيش عيلامي‌ها از بندر بوشهر و جزيره خارك براي سكنا و كشتيراني و حكمفرمايي بر سواحل خليج فارس و بازرگاني با هند غربي و دره نيل استفاده مي‌كردند.اكثر مورخان يوناني ـ از جمله هرودوت ـ معتقدند كه بابلي‌ها وسائل مورد نياز خود را كه از عربستان و هندوستان تهيه مي‌كردند، از طريق خليج فارس حمل مي‌نمودند. به لحاظ موقعيت سوق‌الجيشي نيز بابل در حوالي خليج فارس در كنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه درياي فارس، هند و اسود را به هم مرتبط مي‌ساخت. همچنين هرودوت و استرابون تأكيد مي‌كنند كه در اين نواحي مراكز مهم تجارتي وجود داشته است. 2هم اكنون نيز خليج فارس مهم‌ترين آبراه بين‌المللي جهان است كه بيش از 50 درصد انرژي جهان در آن نهفته است . 3 خليج‌فارس و كشورهاي ريز و درشت پيرامون آن (ايران، عراق، كويت، عربستان سعودي، بحرين، قطر، امارات متحده عربي و عمان) نزديك به 10 درصد ازگستره 44 ميليون كيلومتر مربع قاره ‌آسيا را در بر مي‌گيرند.خليج فارس در مقام محل و معبر مبادله كالا و تجارت ميان شرق و غرب؛ نه تنها از زمان‌هاي دور صحنه رقابت و كشمكش‌هاي ملل ذينفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است بلكه هميشه و بيش از هر درياي ديگري مورد توجه علماي معرفه‌الارض و باستان‌شناسان و مورخان و جغرافيا نويسان قرار داشته است.
پيشينه تاريخي
بنابر مدارك متقن، خليج فارس از هزاران سال پيش نه توسط ايرانيان، بلكه توسط ملت‌هايي كه با ايرانيان مراوده داشته‌اند، از جمله يونانيان و روميان با عنوان «درياي پارسي» ناميده شده است. عرب‌هانيز قرن‌ها آن را «خليج‌فارس» يا «بحر فارس» ناميده‌اند. خليج فارس با همين نام طي هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامي كشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از اين نام استفاده كرده‌‌اند.تمام متون قديمي جغرافي جهان از نقشه‌هاي هكاتايوس و بطلميوس تا آثار جغرافيدانان و جهانگردان مسيحي و مسلمانان، شعبه‌‌اي بزرگ از اقيانوس هند را كه از جنوب ايران به موازات بحر احمر تا قلب دنياي قديم پيش رفته است، خليج فارس يا درياي فارس ناميده‌اند.از سده‌هاي هفتم و هشتم پيش ميلاد تمام عالمان از جمله آناكسي ماندر، هكاتوس، هرودوت، اراتوستن، هيپارك، پومپوني مله، كراتس مالوس، استرابون، بطلميوس، مايكروپيوس، ايزيدورسويلي، محمد‌بن موسي الخوارزمي، ابوزيد بلخي، ابن سرابيون، ابن رسته، ابن فقيه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودي، استخري، ابن حوقل، مقدسي، ناصرخسرو، ادريسي، جيحاني، فرازي، بيروني، ابن جبير، ياقوت، قزويني، مستوفي، ابن بطوطه، حافظ، شرف‌الدين علي يزدي، ابوالغازي و … درياي جنوبي ايران را تحت اسامي و عناويني نظير خليج فارس، خليج پارس، درياي فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سينوس پرسيكوس،4 ماره پرسيكوس،5 گلف پرسيك،6 پرژن گلف (گالف)، 7 پرزشير گلف، پرسيس8 ياپرسيكوس،9 ناميده‌اند.بررسي و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعي،‌سياسي و اقتصادي خليج فارس و جزاير آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغالي‌ها و تشريح وضعيت آن از عصر صفويه تا امروز مبحثي عظيم مي‌طلبد كه از حوصله اين نوشتار خارج است. در ادامه به بررسي سنديت نام خليج فارس از ميان منابع تاريخي ـ جغرافيايي ايراني، يوناني، اسلامي، غربي و اسناد حقوقي خواهيم پرداخت.1ـ منابع ايراني:خليج فارس طبق اسناد موجود از هزاره هشتم پيش از ميلاد مورد استفاده تجاري و نظامي ملل دنياي قديم قرار گرفته است. در سنگ نبشته داريوش هخامنشي در مصر متعلق به سال 518 تا 505 پيش از ميلاد، كه هنگام حفر كانال سوئز به دست آمده است، در عبارت «درايه تپه هچا پارسا آيي تي هني» به معناي دريايي كه از پارس مي‌رود يا سر مي‌گيرد، نام درياي پارس آمده است.ايرانيان در روزگار هخامنشي اين دريا را «پارسا درايا» يا درياي پارس مي‌خواندند. در كتيبه‌هايي كه از داريوش در تنگه هرمز نيز يافت شده، عبارتي پيرامون دريايي كه از «پارس‌رود» سرچشمه مي‌گرفته است به چشم مي‌خورد.در كتاب حدود العالم به عنوان قديمي‌ترين كتاب جغرافيا به زبان فارسي كه حدود هزار سال قبل تأليف شده است آمده است: «خليج پارس از حد پارس برگيرد، با پهناي اندك تا به حدود سند.»مي‌توان گفت از هنگامي كه بشر تاريخ‌نويسي را آغاز كرد درياي جدا كننده فلات ايران از شبه جزيره عربستان را «درياي فارس» يا «خليج فارس» ناميده است. و در هيچ يك از اين ادوار تاريخي نام ديگري به آن نهاده نشده است.2 ـ منابع يونانيطبق نوشته مورخان و جغرافي نگاران يوناني كه پيش از ميلاد مسيح مي‌زيسته‌اند چون هرودت (484 ـ 425 ق. م) كتزياس (445ـ 380 ق. م)، گزنفون (430 ـ 352 ق. م) استرابن (63 ق. م ـ 24 م)، يونانيان نخستين ملتي هستند كه به اين دريا نام پرس و به سرزمين ايران پارسه، پرساي، ‌پرس‌پوليس، يعني شهر يا مملكت پارسيان داده‌اند.نئارخوس، سردار مقدوني نيز موجب اشتهار درياي مكران و پارس شده است.وي در سال 326 ق . م به دستور اسكندر مقدوني‌، از رود سند گذشت و درياي مكران و خليج فارس را با كشتي طي كرد و تا دهانه آن پيش رفت.«هكاتيوس هلطي» از علماي قديم يونان و ملقب به پدر جغرافيا در سال 475 قبل از ميلاد از نام درياي پارس استفاده كرده است. در نقشه‌هاي باستاني از قول هرودوت و گزنفون به اين دريا، درياي پارس10 اطلاق شده است.كلوديوس پتوله مااوس (بطلميوس)، جغرافي‌نگار، نقشه‌نگار و رياضي‌‌دان مشهور قرن دوم ميلادي، در كتاب جغرافياي عالم كه به زبان لاتين نگاشته شده، و هم‌چنين در نقشه‌اي كه كشيده، از خليج فارس با نام پرسيكوس سينوس ياد كرده است.«كوين توس كوروسيوس روفوس» مورخ رومي كه در قرن اول ميلادي مي‌زيسته اين دريا را درياي پارس يا آبگير فارس خوانده است. همچنين در كتاب‌هاي جغرافيايي لاتين، آب‌هاي جنوب ايران (درياي مكران و خليج فارس) را ماره پرسيكوم يعني درياي پارس نوشته‌اند.بنابراين مورخان و جغرافي‌نگاران يوناني پيش از ميلاد در شرح وقايع تا سده 7 ق. م يعني سقوط حكومت عيلام و تشكيل حكومت ماد و روي كار آمدن هخامنشيان درياي مكران و خليج فارس را درياي پارس مي‌خواندند.3ـ منابع اسلاميپس از فتح ايران توسط اعراب در سده هفتم پس از ميلاد، تلاشي براي تغيير نام «درياي پارسي» صورت نگرفت. اعراب مسلمان، عموماً اين خليج را«بحرالفارسي» (درياي پارسي) مي‌ناميدند و اين نام از سوي امپراتوري‌هاي ايراني، ترك و عربي هم كه در 1200 سال بعد منطقه را تحت سلطه خود داشتند مورد احترام قرار گرفت.محققان اسلامي نظير استخري، مسعودي، بيروني، ابن حقول، مقدسي، مستوفي، ناصرخسرو، الطاهرين مطهر المقدسي (بشاري)، ابوالقاسم بن محمدبن حوقل و … كه مطالعه در اطراف اين درياي ايراني را تا قرن 15 ادامه دادند، در اثار و نوشته‌هاي خود از آب‌هاي جنوب ايران به نام‌هاي بحر فارس، البحر الفارسي، بحر مكران، الخليج الفارسي و خليج فارس ياد كرده‌اند. حتي از اين جغرافي‌دانان نقشه‌هايي موجود مي‌باشد كه اقيانوس هند را البحر الفارسي نام گذارده‌اند. جغرافي‌دانان عرب و اسلامي اين نام را از دو تمدن باستاني گرفتند و همزمان مورد استفاده قرار دادند. بدين ترتيب كه «پارسا دراياي» ايراني را «بحر فارس»11 و «سينوس پرسيكوس»12 يوناني را «خليج فارس» مي‌ناميدند و حتي منظور از دو دريا در سوره‌الرحمن قرآن مجيد را نيز همان درياي فارس و درياي متوسط مي‌‌دانستند.ابوعلي احمد بن عمر معروف به ابن رسته در كتاب الاعلاق النفسيه كه در سال 290 هجري به رشته تأليف درآورده،‌ تصريح مي‌كند: «فاما البحر الهندي يخرج منه خليج الي ناحيه فارس يسمي الخليج الفارسي». «اما از درياي هند خليجي بيرو مي‌آيد به سمت سرزمين فارس كه آن را «خليج فارس» مي‌نامند.» 13به گفته جرجي زيدان تاريخ‌دان عرب، «بحر فارس» محدود به آب‌هايي مي‌شود كه دنياي عرب را دور مي‌زند. جرجي زيدان مي‌گويد: «بحرفارس ـ ويراد به عندهم كل البحور المحيطيه ببلاد العرب من مصب ماء دجله في‌العراق الي ايله فيدخل فيه مانعبر عنه اليوم بخليج فارس و بحرالعرب و خليج عدن و البحر الاحمر و خليج العقبه…». «درياي فارس ـ نزد آنان مقدم بر همه درياهايي كه سرزمين‌هاي عرب از مصب آب دجله گرفته تا ايله را احاطه مي‌كند، به عنوان درياي فارس تعبير مي‌شده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير مي‌شده و از آن جمله است آنچه را كه ما امروز از آن به «خليج فارس» و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه تعبير مي‌كنيم».14محمد عبدالكريم صبحي نيز در كتاب «علم‌الخرائط» در نقشه‌هايي كه با ترجمه عربي نقل كرده است، درياي جنوب ايران را «الخليج الفارسي» و «بحر فارس» ناميده است. 15نقشه‌هاي فراواني كه از اين قرون در دست است، علاوه بر تأكيد و تأييد نام خليج فارس، دگرگوني ياد شده در تغيير نام بحر فارسي و دگرگوني در دايره شمول اين نامها را ترسيم مي‌كنند.4ـ منابع غربي:بيشتر كساني كه در مورد درياي پارسي و درياي مكران مطلب نوشته‌اند بيگانگان و به ويژه انگليسي‌ها بوده‌اند، زيرا به لحاظ موقعيت ويژه‌اي كه در اين منطقه داشته‌اند كوشيده‌اند تا حقيقت نهفته بماند و نام‌هاي جعلي و ناقص جاي اسامي درست را بگيرد. اما منابعي از ‌آن‌ها بجاي مانده است كه بر صراحت نام خليج فارس تكيه مي‌كنند.در سال 1892، لرد كرزن، وزير خارجه انگلستان، در كتاب «ايران و قضيه ايران» مكرراً به نام خليج فارس اشاره كرده است.ويليام راجرز، وزير امور خارجه وقت ايالات متحده آمريكا، در گزارش مورخه 1971 ميلادي خود در مورد سياست خارجي اين كشور از نام خليج فارس استفاده كرده است.در فرهنگهايي كه به زبانهاي مختلف تدوين و چاپ شده است، از جمله فرهنگهاي آلماني، انگليسي، امريكايي،‌فرانسوي، تركي و … خليج فارس نيز به همين نام آورده شده است.امروزه در ميان‌آثار اعراب نيز بحر فارس به فراموشي سپرده شده و از تركيب خليج فارس استفاده مي‌شود. يكي از معروف‌ترين دايره‌المعارف‌هاي دنيا يعني المنجد، سند قاطعي براي مراجعه است كه از تركيب خليج فارس بهره برده است.5ـ اسناد حقوقيالف ) اسناددلايل و مستندات حقوقي معتبري درباره اصالت نام خليج فارس وجود دارد كه به قرن 16 ميلادي باز مي‌گردد. طي سالهاي 1507 تا 1560 در كليه موافقت‌هايي كه پرتغال، اسپانيا، بريتانيا، هلند، فرانسه، آلمان با دولت ايران داشتند حتي در متون عربي نيز از عبارت «خليج الفارسي» و در متن انگليسي «پرشين گلف» استفاده شده است.از جمله اين اسناد استقلال كويت است كه ميان امير اين كشور ونمايندگان بريتانيا منعقدشده است. اين سند كه توسط عبدالسالم الصباح نيز امضا شده است، چنين آغاز مي‌شود: «حضرت صاحب الفخامه الفخيم السياسي لصاحبه اجلاله من الخليج فارسي المحترم …»ب ) سازمان ملل متحد:سازمان ملل متحد تا به حال دو بار نام تاريخي و اصيل اين آبراه را «خليج فارس» اعلام كرده است. سازمان ملل خليج فارس را نامي تازه مي‌داند كه از آغاز قرن بيستم جانشين نام كهن درياي پارس شده و بيش از درياي فارس مورد استفاده قرار گرفته است.دبيرخانه اين سازمان در سند مورخ 5 مارس سال 1971 ميلادي و يادداشت (AD311/GEN) به دولت ايران يادآور مي‌شود كه بنابر عرف جاري در دبيرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشه‌هاي جغرافيايي، منطقه آبي بين ايران از سمت شمال و خاور و تعدادي از كشورهاي عربي از سوي جنوب و باختر به نام خليج فارس ناميده مي‌شود،‌و اين بنا بر عرف قديمي انتشار اطلس‌ها و فرهنگهاي جغرافيايي است.دومين بيانيه به تاريخ دهم آگوست 1984 ثبت شده است و در هر موقعيت، همه 22 كشور عربي نيز اسناد سازمان ملل را امضا كرده‌اند.اين دبيرخانه همچنين بابت اشتباهاتي كه سازمان ملل در برخي اسناد در به كار بردن نام خليج فارس مرتكب شده، عذرخواهي كرده آن را اشتباه سهوي دانسته (سند 26 ژوئن 1991 ميلادي در سازمان ملل) و از كارگزاران سازمان خواسته است كه همواره اين موضع ايران را در نظر داشته باشند. ضمن اينكه كنفرانس ساليانه سازمان ملل درباره هماهنگي در مورد نام‌هاي جغرافيايي نيز هر سال بر نام خليج فارس تأكيد كرده است.ادعاهاي واهيچندين دهه از كوشش‌هاي برنامه‌ريزي شده اعراب براي تغيير نام تاريخي خليج فارس مي‌گذرد. آبراهي كه ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مي‌سازد بر اساس تمام اسناد تاريخي‌ـ جغرافيايي، نقشه‌هاي موجود از يونان باستان تا دوره معاصر و همچنين بيانيه‌هاي سازمان ملل متحد، «خليج فارس» نام دارد و حتي در تمام نوشته‌ها و نقشه‌هاي عربي كه پيش از دهه 1960 به چاپ رسيده است از عنوان «الخليج الفارسي يا بحر فارس» استفاده شده است. صحت ادعاي فوق حتي در بخشي از سرود ملي قديمي مصر نيز ديده مي‌شود كه در آن از خليج فارس ياد شده و مرزهاي اعراب را از خليج فارس تا درياي مديترانه ترسيم نموده است: «حدود نامن الخليج الفارسي حتي بحر الابيض.»موضوع تغيير نام خليج فارس از دهه سوم قرن بيستم به دنبال سياست فارسي‌زدايي انگليسي‌ها در منطقه خليج فارس مطرح شد. هدف اصلي سياست ياد شده توسعه سرزمين انگلستان در منطقه خليج فارس بود مانع اصلي اين سياست را بايد هويت ايراني دانست كه ساليان دراز بر منطقه خليج فارس سايه افكنده بود. 16اصطلاح «خليج عربي» براي اولين بار از سوي يك ديپلمات بريتانيايي در منطقه خليج فارس عنوان شد. «سرچارلز بلگريو» كه بيش از سه دهه نماينده سياسي دولت بريتانيا در خليج فارس بود، پس از مراجعت به لندن درسال 1345 هجري خورشيدي كتابي درباره سواحل جنوبي خليج فارس منتشر كرد و در آ‌ن براي نخستين بار از عنوان تازه و جعلي خليج عربي استفاده نمود. چارلز بلگريو در كتاب خود با عنوان «ساحل دزدان» ـ نامي كه پيشتر به سواحل جنوبي خليج فارس اطلاق مي‌شد ـ ادعا نموده بود كه اعراب علاقه‌مندند خليج فارس را خليج عربي بنامند. بدين ترتيب بلافاصله پس از انتشار كتاب،‌استفاده از اصطلاح جعلي خليج عربي در مطبوعات آغاز شد و پس از چندي در مكاتبات رسمي كشورهاي حاشيه خليج فارس،‌ نام خليج عربي17 به جاي خليج فارس18 نشست.اگر چه دولت ايران در همان زمان در قبال اين عمل واكنش نشان داد و از قبول محموله‌هايي كه نام «خليج عربي» را به خود داشت خودداري مي‌نمود، اما ديپلمات بريتانيايي ـ در راستاي سياست قديمي تفرقه بيانداز و حكومت كن ـ كار خود را كرده بود و اعراب را با واژه تازه‌اي آشنا نموده بود كه بيش از پيش به جنگ لفظي عرب و عجم دامن مي‌زد. از اين رو دولت‌هاي حاشيه‌اي خليج فارس تبليغات سياسي، مكاتبات ديپلماتيك و محور برنامه‌هاي آموزشي خود را بر نام خليج عربي متمركز نمودند.در اقدامي ديگر از سوي انگليسي‌ها، روزنامه تايمز لندن در سال 1962 در يكي از مقالات خود از خليج عربي به جاي خليج فارس استفاده كرد و از آن زمان به بعد برخي از دولت‌ها و شيخ‌نشينان عرب با خريدن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران خارجي و يا با پرداخت مبالغ هنگفت به چاپ نقشه‌هايي كه خليج فارس را خليج عربي نشان مي‌داد مبادرت نمودند. اين تحركات ابتدا از سوي چهره‌هايي چون عبدالكريم قاسم در عراق و سپس توسط جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر ادامه يافت.در سال 1958 سرهنگ عبدالكريم قاسم با كودتايي در عراق به حكومت رسيد و پس از مدتي داعيه‌دار رهبري جهان عرب گرديد. در راستاي چنين انديشه‌اي از تاكتيك دشمن‌تراشي براي تحريك احساسات عمومي ملي سود جست و براي نخستين بار «خليج فارس» را به نام جعلي «خليج عربي» خواند. قاسم كه با اين عمل قصد داشت با مطرح نمودن ايران به عنوان دشمن اصلي اعراب، توجه جهان عرب را از قاهره به بغداد جلب كند و به رهبري خود در جهان عرب دامن زند، با شكست مواجه شد. به شهادت اسنادي كه در همان دوران در عراق و حتي از سوي دانشگاه بغداد چاپ و منتشر شد، ‌قاسم حتي نتوانست توجه مقامات رسمي دانشگاهي عراق را نيز به خود جلب نمايد.سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملي جهان عرب در مصر كه در نظريه وحدت عربي خود، دنياي عرب را از اقيانوس اطلس تا خليج فارس «من المحيط الاطلسي الي الخليج الفارسي» ناميده بود، ديري نپائيد كه با اوج‌گيري هياهو و جنجال پان عربيسم خود،19 و براي سرپوش گذاشتن بر شكست‌‌هاي اعراب از اسرائيل20 از نام ساختگي خليج عربي سود جست. ناصر با طرح چنين سياستي دو هدف عمده را پيگيري مي‌كرد. نخست زنده كردن تعصبات نژادي اعراب و سپس رويارويي با شاه ايران كه با اسرائيل روابط خوبي برقرار كرده بود.دولت ناسيوناليست مصر كه با دامن زدن به چنين مسائلي سعي در قوام و دوام بخشيدن به اتحاديه عرب داشت، از شيخ نشين‌هاي بحرين، قطر، دوبي، ابوظبي، شارجه و سلطان‌نشين عمان نيز درخواست نمود كه در راه ‌آرمانهاي مشترك ملت عرب و رفاه عمومي منطقه با جمهوري عربي متحده21 همكاري نمايند. از اين رو در 23 مرداد 1342 كميسيون اتحاديه عرب در شيخ‌نشين‌هاي خليج فارس براي نخستين بار نام خليج عربي را در يك سند رسمي ذكر نموده و به دنبال آن اتحاديه عرب تصميم گرفت اين نام مجعول را در برنامه‌هاي درسي كليه كشورهاي عضو اتحاده و مكاتبات رسمي به كار گيرد. 22با اين حال مقاصد اعراب از تغيير نام خليج فارس فراتر مي‌رفت و شامل استان نفت‌خيز خوزستان نيز مي‌شد كه آن را عربستان مي‌ناميدند. اعراب خوزستان را بخشي از سرزمين عربي مي‌دانستند كه رضاشاه با حمايت و پشتيباني انگلستان از چنگ اعراب خارج ساخته است در اين راستا در 11 دسامبر 1964 كنفرانس حقوق دانان عرب، خوزستان را جزو لاينفك ميهن عربي دانست و در 10 نوامبر 1965 رژيم بعثي سوريه اين ادعا را پذيرفت و از آن پشتيباني كرد. 23 در واقع پشت كلمه خليج عربي، جزاير عربي، خوزستان عربي (عربستان)، حكم فرمايي بر تنگه هرمز و تبديل كردن ايران به زائده جهان عرب نهفته بود.24اگر چه تلاشهاي ناصر برخي از سياستمداران عرب را نيز با وي همراه كرده بود اما در نهايت نتيجه دلخواهي در پي نداشت. زيرا رستاخيز عرب آنطور كه ناصر در روياي خود مجسم كرده بود، با واقعيات فاصله‌هاي زيادي داشت. علت اصلي آن نيز عدم انسجام و يكپارچگي دولت‌هاي عربي بود. در واقع ملتي كه ناصر از آن دم مي‌زد، چيزي جز تخيل نبود.25تلاش‌هاي قاسم و ناصر در جهان عرب با قدرت يافتن صدام حسين در عراق بار ديگر توسط او ادامه يافت. صدام كه در وهله نخست صدها ميليون دلار هزينه كرده بود تا با كمك گروهي روزنامه‌نگار، دانشگاهي، ناشر و مركز نقشه‌سازي، نام خليج فارس را تغيير دهد؛ در پي وقوع انقلاب اسلامي در ايران دست به تجاوز به خاك ايران زد. هشت سال جنگ تحميلي كه با ادعاهاي واهي صدام مبني بر حاكميت بر اروند رود و عربي خواندن خوزستان و شهرهاي ديگر ايران آغاز شده بود، در نهايت با شكست عراق خاتمه يافت. در واقع نتيجه عملي اين تجاوز، افزايش حساسيت ايرانيان بر نام خليج فارس بود كه در پي آن ايرانيان استفاده از نام خليج عربي را نوعي ستيز با ايرانيت و تجاوز به تاريخ ايران قلمداد نمودند.پس از جنگ دوم خليج فارس و تهاجم عراق به كويت در سال 1991، نفوذ نظامي ايالات متحده بر منطقه بيشتر شد و ديري نپائيد كه امريكايي‌ها براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران به رودر رويي كشورها و شيخ‌نشين‌هاي ساحل جنوبي خليج فارس با ايران دامن زدند. از اين رو شيخ‌نشين‌هاي شارجه و ابوظبي در مقابل ايران قرار گرفتند و به طرح ادعاهاي واهي نسبت به مالكيت جزاير سه گانه (ابوموسي، تنب كوچك و تنب بزرگ) پرداختند. شيخ زايد بن سلطان آل نهيان، صدها ميليون دلار براي تغيير نام خليج فارس و ترديد آفريدن بر مالكيت مطلق ايران بر جزاير سه گانه هزينه كرد ولي گذشت زمان به او نشان داد كه در اين زمينه به موفقيتي دست نخواهد يافت. اگر چه ادعاي «شوراي همكاري خليج فارس» در بيست و پنجمين نشست سران كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس در بحرين نام شوراي همكاري كشورهاي خليج فارس را به شوراي همكاري كشورهاي خليج عربي (مجلس التعاون لدول الخليج العربيه) تغيير دادند؛26 اما به نظر مي‌رسد سياست ايراني‌زدايي و فارسي ستيزي اعراب، با توجه به تعلق بيش از نيمي از خليج فارس و حساس‌ترين نقاط استراتژيك و ژئواكونوميك آن به ايران راه به جايي نخواهد برد. در واقع همانگونه كه تلاش براي كنار گذاردن و يا ناديده انگاشتن ايران از ساختار امنيتي منطقه بي‌ثمر مي‌باشد، تغيير نام خليج فارس نيز ناممكن مي‌نمايد.با اين حال نبايد از خاطر برد كه اعراب در طول ساليان و دهه‌هاي اخير تبليغات گسترده‌اي را به منظور تغيير نام خليج‌فارس آغاز كرده‌اند. آنها در حالي نام شركتهاي هواپيمائي، روزنامه‌ها، مجلات، شركتها و بسياري از چيزهاي ديگر را بنام خليج يا خليج عربي تغيير داده‌اند كه نام «خليج پارس» در برگيرنده هزاران سال تاريخ است و عدم استفاده از آ‌ن، بي‌ارزش ساختن پيشينه و تمدن‌هايي است كه پيرامون آن باليده‌اند.به كار بردن نام جعلي «خليج عربي» به جاي «خليج فارس»،‌عنوان «شيخ شعيب» براي «جزيره لاوان»، «قيس» براي جزيره‌ي «كيش» ـ و «شط‌العرب» براي «اروند رود» از جمله مواردي است كه عليرغم مسلمان بودن مردم منطقه، به منازعات هويتي و قومي ميان كشورها دامن مي‌زند. زيرا تغيير نام‌هاي كهن جغرافيايي، تحريف واقعيت‌هاي تاريخي و جعل هويت‌هاي موجود است. شعيب بهمنپي‌نوشت‌ها:1. براي مطالعه بيشتر در مورد ژئوپلتيك خليج فارس رجوع كنيد به:پيروز مجتهدزاده، كشورها و مرزها در منطقه ژئوپلتيك خليج فارس، ترجمه: حميد‌رضا ملك، محمد نوري، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، 1382.2. هرودوت، تاريخ هرودوت، ترجمه‌ هادي هدايتي، دانشگاه تهران، جلد اول، صص 58ـ 40. 3. 565 ميلياد بشكه نفت (65 درصد از ذخاير نفتي دنيا) و 30/7 تريليون متر مكعب گاز در خليج فارس مي‌باشد.4. Sinus Persicus5. Mare Persicum6. Sinus Persicus7. Mare Persicus8. Gulf Persique9. Persis Gulf10. Persis11. Persicus12. Sinus Persicus13. ابوعلي احمد بن عمر (ابن رسته)، الاعلاق النفسيه، جلد هفتم، ص 84.14. عليرضا باونديان، خليج هميشه فارس در آينه داوري تاريخ، باشگاه انديشه، 12/11/1383.15. همان.16. پيروز مجتهد‌زاده، دروغي از آن سوي خليج فارس، ماهنامه زمانه، 29 دي 1383.17. Arabian Gulf18. Persian Gulf19. در دوران حكومت «جمال عبدالناصر» و گسترش ايدئولوژي «پان عربيسم» در جهان عرب نفوذ معنوي و تاريخي مصر عمق بيشتري يافت و در اين ميان جنبش‌هاي متعددي نيز در كشورهاي عربي پا گرفت كه از ناسيوناليست‌هاي افراطي تا اسلامگرايان بنيادگرا رادر بر مي‌گرفت.20. در جنگ ژوئن سال 1967 كشورهاي عرب در مدت 6 روز از اسرائيل شكست خوردند. شكست اعراب و از دست دادن نقاط استراتژيك سرزمين فلسطين ـ غرب رود اردن و باريكه غزه ـ و اشغال بخشي از دو كشور عربي (سوريه و مصر) توسط اسرائيل آنچنان براي اعراب تحقير‌آميز بود كه هيچ گاه نتوانستند خاطره تلخ آن را به فراموشي بسپارند.21. جمهوري عربي متحده از اتحاد مصر و سوريه و يمن بوجود آمد. ليبي نيز پس از مرگ ناصر به اين اتحاد پيوست.22. عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، تهران: نشر پيكان، 1380، ص 349.23. روزنامه كيهان، 23 آذر 1343.24. احمد ميرفندرسكي، در همسايگي خرس، تهران: پليكان، 1382، ص 206.25. همان، ص 147.26. خبرگزاري كار ايران (ايلنا).
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسی



:براي مطالعه بيشتر در اين زمينه مي توانيد به آدرس نيز مراجعه نماييد